شریلیلغتنامه دهخداشریلی . [ ش ِ ریل لی ] (اِخ ) دهی ازدهستان چالدران بخش سیه چشمه ٔ شهرستان ماکو. محصول آنجا غلات . آب آن از چشمه تأمین می شود. صنایع دستی زنان جاجیم بافی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
شرلیلغتنامه دهخداشرلی . [ ش ِ] (اِخ ) نام خانواده ای انگلیسی در ویستون ، سسکس . مؤسس این خانواده رالف شرلی که کلانتر سری و سسکس بود. (فرهنگ فارسی معین ).
شرلیلغتنامه دهخداشرلی . [ ش ِ ] (اِخ ) رابرت . (متولد 1581 متوفای 1628 م .) وی همراه برادرش آنتونی به ایران آمد و در جنگ علیه ترکان لیاقت بخرج داد. او با دختری ایرانی (چرکسی ) ازدواج کرد واز طرف شاه عباس برای اتحاد اروپا علیه
شرلیلغتنامه دهخداشرلی . [ ش ِ ] (اِخ ) یا سر آنتونی شرلی . برادر سرتامس شرلی دوم و پسر سرتامس شرلی اول ، (متولد 1565 م . ؟ -متوفای 1635 م .). در هلند به خدمت مشغول شد (1576) و سپس در نورماندی
شرلیلغتنامه دهخداشرلی . [ ش ِ ] (اِخ ) یا سرتامس شرلی . نبیره ٔ رالف شرلی . (متولد 1542 م . - متوفای 1612 م .) کلانتر سری و سسکس (1578 م .) و خزانه دار قشون انگلیس در هلند. سه فرزند او ماجراج
شرلیلغتنامه دهخداشرلی . [ ش ِ ] (اِخ ) یا سرتامس شرلی . پسر سرتامس شرلی ، (متولد 1564 م . متوفای 1630 م .) در هلند و ایرلندبه خدمت مشغول شد. سفری به لونت کرد (1598 - <span class="hl" dir="ltr