لغتنامه دهخدا
فاشرستین . [ ش ِ رِ ] (سریانی ، اِ) به لغت سریانی و بعضی گفته اند یونانی ، بمعنی دافع. شصت علت باشد، و آن گیاهی است که شیرازیان سیاه دارو گویند و به عربی کرمةالاسود خوانند، و آن شش بندان است که مانند عشقه بر درخت پیچد. (برهان ). دزی صور دیگر کلمه را فاشررشتین ، فاشرشتین و فاش