شطوسلغتنامه دهخداشطوس . [ ش َ ] (ع ص ) آنکه خلاف امری کند که بدان مأمورباشد. || رونده به جهتی از جهات . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
ستگوسلغتنامه دهخداستگوس . [ س ِ ت ِ ] (اِخ ) لقب یکی از خانواده های معروف روم بود و کرنلیوس پنتی فکس بزرگ روم در سال 214 ق . م . از جمله ٔ افراد آن بوده است . (تاریخ تمدن قدیم ایران ).
سطیوسلغتنامه دهخداسطیوس . [ س َ ] (معرب ، اِ) اسم یونانی گلنار [ جلنار ] است . (الفاظالادویه ). رجوع به اختیارات بدیعی و تحفه ٔ حکیم مؤمن و فهرست مخزن الادویه شود.
شطسلغتنامه دهخداشطس . [ ش َ ] (ع اِمص ) زیرکی و دانش . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || دانستن به سبب هوشیاری . (از اقرب الموارد).
شطسلغتنامه دهخداشطس . [ ش ُ ] (ع اِ) خلاف و نزاع . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || دروغ و بهتان . (ناظم الاطباء). رجوع به شطسة شود.
خلاف کنندهلغتنامه دهخداخلاف کننده . [ خ ِ / خ َ ک ُ ن َن ْ دَ / دِ ] (نف مرکب ) آنکه خلاف امری کند که بدان مأمور بوده است ، شطوس . (منتهی الارب ). || تخلف کننده . گناهکار. خاطی .