شعالیللغتنامه دهخداشعالیل . [ ش َ ] (ع ص ) متفرق : ذهبوا شعالیل ؛ رفتند پریشان متفرق . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). پریشان و متفرق . (آنندراج ). رجوع به شعاریر شود.
شهلیلیلغتنامه دهخداشهلیلی . [ ش ِ لی لی ی ] (ع اِ) نوعی از درهم که اندازه ٔ آن عرض کف دست است . (از اقرب الموارد).
شعلوللغتنامه دهخداشعلول . [ ش ُ ] (ع اِ) زبانه ٔ آتش . (از اقرب الموارد). || گروهی از مردم و جز ایشان . ج ، شعالیل . (از اقرب الموارد). و رجوع به شعالیل و شعاریر شود.
شعلوللغتنامه دهخداشعلول . [ ش ُ ] (ع اِ) زبانه ٔ آتش . (از اقرب الموارد). || گروهی از مردم و جز ایشان . ج ، شعالیل . (از اقرب الموارد). و رجوع به شعالیل و شعاریر شود.