شعلهزنیflame blastingواژههای مصوب فرهنگستانفرایند زدودن رنگ و زنگ و پوستة اکسیدی و جرم و دیگر آلایندههای سطحی در سازههای نو یا مستعمل با شعله نیز: تمیزکاری شعلهای flame cleaning
شعلهزنیflaming, flambageواژههای مصوب فرهنگستانمواجهۀ مختصر شیء با داغترین قسمت شعله بهمنظور سترونسازی سطح آن
پسزنی شعلهback firing / backfiring, misfiring, missing, ignition failure, spark failure, combustion missواژههای مصوب فرهنگستانفرایند احتراق بخش نسوختۀ مخلوط سوخت و هوا در نتیجۀ فشار زیاد یا وجود شعله یا سطح داغ در لولۀ اگزوز یا چندراهۀ هوا که باعث کاهش بازده موتور میشود
شعله زنلغتنامه دهخداشعله زن . [ش ُ ل َ/ ل ِ زَ ] (نف مرکب ) شعله خیز. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ): ذکوره ، ذکاء؛ خدرک شعله زن . نار ذکیه ؛ آتش شعله زن . جاحم ؛ خدرک آتش سخت شعله زن . جحیم ؛ آتش شعله زن . (منتهی الارب ). و رجوع به شعله خیز شود.
شعلة ضوييةدیکشنری عربی به فارسیروشنايي خيره کننده و نامنظم , زبانه کشي , شعله زني , شعله , چراغ يانشان دريايي , نمايش , خود نمايي , باشعله نامنظم سوختن , از جا در رفتن
flaresدیکشنری انگلیسی به فارسیشعله ها، شعله، روشنایی خیرهکننده و نامنظم، زبانه کشی، شعله زنی، چراغ یا نشان دریایی، نمایش، از جا در رفتن، باشعله نامنظم سوختن، زبانه کشیدن
flareدیکشنری انگلیسی به فارسیشعله ور شدن، شعله، روشنایی خیرهکننده و نامنظم، زبانه کشی، شعله زنی، چراغ یا نشان دریایی، نمایش، از جا در رفتن، باشعله نامنظم سوختن، زبانه کشیدن