شعوذیلغتنامه دهخداشعوذی . [ ش َع ْ وَذی ی ] (ع اِ) برید چاپار و پست . (ناظم الاطباء). رسول امراء بر برید. (آنندراج ). شعوذة. پیک . نامه بر. این واژه در بادیه مستعمل نیست . (از اقرب الموارد).
شهودیلغتنامه دهخداشهودی . [ ش ُ ] (اِخ ) شاعری از لاهیجان و معاصر سلطان یعقوب و دارای دیوان است .شاهنامه ای مشتمل چهارهزار بیت نظم کرده بزبان ترکی .رجوع به آتشکده ٔ آذر ص 166 و مجمعالخواص ص 311 شود.
مشعوذیلغتنامه دهخدامشعوذی . [م ُ ش َع ْ وِ ] (حامص ) افسونگری . سامری : بدان درجه که ابلیس با کمال مشعوذی و استادی در معمی مکر زنان سررشته ٔ کیاست گم کند. (سندبادنامه ص 100).