شفادلغتنامه دهخداشفاد. [ ش ِف ْ فا ] (ص ) روا و مشروع . || (اِ) شفا. (ناظم الاطباء). رجوع به شفا [ ش ِ / ش َ ] شود.
سفادلغتنامه دهخداسفاد. [ س ِ ] (ع مص ) برجستن نر بر ماده یعنی جماع حیوانات و بهائم . (غیاث ) (آنندراج ). برجستن نر بر ماده و این را فقط در تیس و بعیر و ثور و طیر و سباع گویند. (منتهی الارب ).گشنی کردن . (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ).
صفاتلغتنامه دهخداصفات . [ ] (اِخ ) (برج کشیک ) شهر و برجی است که در کوههای اموریان در نزدیکی قادش واقع است . (سفر داوران ا: 17). پلمر و دریک گمان دارند که همان سبتیه ٔ حالیه است که در وسط دشت بارآوری است . (قاموس کتاب مقدس ص 555</sp
صفاتلغتنامه دهخداصفات . [ ص ِ ] (ع اِ) ج ِ صفت : به طبع آهن بینم صفات مردم رااز آن گریزان از هر کسی پری وارم . خاقانی .اصلها ثابت صفات آن درخت فرعها فوق الثریا دیده ام . خاقانی .آن سیه رنگ و این عق
شفادارولغتنامه دهخداشفادارو. [ ش ِ / ش َ ] (اِ مرکب ) پادزهر و داروی شفا. (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از انجمن آرا) (از برهان ). پازهر. فادزهر. نوشدارو. (یادداشت مؤلف ). پادزهر. (فرهنگ جهانگیری ) : نهد در بیخ دندان ثعابین سم و
شفادارولغتنامه دهخداشفادارو. [ ش ِ / ش َ ] (اِ مرکب ) پادزهر و داروی شفا. (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از انجمن آرا) (از برهان ). پازهر. فادزهر. نوشدارو. (یادداشت مؤلف ). پادزهر. (فرهنگ جهانگیری ) : نهد در بیخ دندان ثعابین سم و