لغتنامه دهخدا
شفشاهنج . [ ش َ هََ ] (اِ مرکب ) شفشاهنگ . حدیده . (ناظم الاطباء). تخته فولاد پرسوراخ که تار آهن و غیره از آن بردارند، تا هموار و باریک شود. (انجمن آرا) (آنندراج ) (فرهنگ جهانگیری ). بر وزن و معنی شفتاهنج است . (از برهان ). شاید از کلمه ٔ شفش ، شوش ، شوشه ، و آهنج ، مخفف هنجن