شفتنةلغتنامه دهخداشفتنة. [ ش َ ت َ ن َ ] (ع مص ) آرمیدن بازن . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء).
سفتنیلغتنامه دهخداسفتنی . [ س ُ ت َ ] (ص لیاقت ) سوراخ کردنی . در خور سوراخ کردن : بپاسخ گفت کاین در سفتنی نیست و گر هست از سرپا گفتنی نیست .نظامی (خسرو و شیرین ص 65).