خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شفیع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شفیع
فرهنگ فارسی معین
(شَ) [ ع . ] (ص .) شفاعت کننده ، پایمرد.
-
جستوجو در متن
-
میانجی
فرهنگ فارسی معین
(ص .) واسطه ، شفیع .
-
ورفان
فرهنگ فارسی معین
(وَ رَّ) (ص .) شفیع ، شفاعت کننده .
-
تشفیع
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) شفیع قرار دادن .
-
میان دار
فرهنگ فارسی معین
(اِفا.) 1 - واسطه ، شفیع . 2 - استاد زورخانه .
-
خواهشگر
فرهنگ فارسی معین
( ~. گَ)(ص فا.) شفیع ، شفاعت - کننده .
-
پایمرد
فرهنگ فارسی معین
(مَ) (اِمر.) 1 - شفیع ، میانجی . 2 - یاری دهنده . 3 - پیشکار، خدمتگذار.
-
واسطه
فرهنگ فارسی معین
(س طِ) [ ع . واسطة ] 1 - (اِفا.) میانجی . 2 - دلاُل . 3 - مرکز، ناحیه ، کرسی . 4 - شفیع . 5 - سبب ، علت ، انگیزه .