سُلsolواژههای مصوب فرهنگستانمحیطی که در آن ذرات کلوئیدی در بستری از جنس گاز یا مایع یا جامد پراکنده باشد
فرایند سُلـ ژلsol-gel processواژههای مصوب فرهنگستانفرایند انتقال پراکنهای از ذرات کلوئیدی به حالت ژل
سلتةلغتنامه دهخداسلتة. [ س َ ت َ ] (ع مص ) پیشی گرفتن . || فوت کردن و درگذشتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
سلطةلغتنامه دهخداسلطة. [ س ِ طَ ] (ع اِ) تیر دراز باریک . ج ، سِلَطه و سلاط. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || جامه ای که در آن گیاه و کاه کنند. (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
سلطةلغتنامه دهخداسلطة. [ س ُ طَ ] (ع اِمص ) قدرت و قوّت . (ناظم الاطباء). || غلبه و اقتدار. (ناظم الاطباء).