سلشلغتنامه دهخداسلش . [ س َ ل ِ ] (ص ) به لغت زند و پازند به معنی بد باشد که در مقابل نیک است و به این معنی بعد از حرف ثانی یای خطی هم آمده است که سلیش باشد. (برهان ) (آنندراج ). و رجوع به سلیش شود.
سلیشلغتنامه دهخداسلیش . [ س َ ] (ص ) بلغت ژند و پاژند به معنی بد و زبون باشد که نقیض خوب و نیک است . (برهان ) (آنندراج ). بد و زبون . ضد خوب . (ناظم الاطباء).
گسلشلغتنامه دهخداگسلش . [گ ُ س ِ / س َ ل ِ ] (اِمص ) اسم مصدر از گسیختن . (از سه یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به گسیختن شود.
شلشلةلغتنامه دهخداشلشلة. [ ش َ ش َ ل َ ] (ع مص ) ریختن شمشیر خون را. || چکانیدن کودک کمیز خود را و متفرق و پریشان انداختن آنرا. || چکانیدن آب را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (ازاقرب الموارد). چکانیدن . (دهار) (المصادر زوزنی ).
شلشاللغتنامه دهخداشلشال . [ ش َ ] (ع اِمص ) پراکنده و متفرق انداختگی کمیز و جز آن (اسم است شلشلة را). (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
شلشاللغتنامه دهخداشلشال . [ ش َ ] (ع مص ) چکانیدن کمیز خود را و متفرق و پریشان انداختن آنرا. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || چکانیدن آب را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
شلشللغتنامه دهخداشلشل . [ ش َ ش َ ] (ع ص ) پی هم چکان : ماء شلشل و دم شلشل . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). روانی آب . (دهار).
شلشللغتنامه دهخداشلشل . [ ش ُ ش ُ ](ع ص ) مرد کم گوشت سبک بدن . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مرد سبک . (دهار).
شلشلةلغتنامه دهخداشلشلة. [ ش َ ش َ ل َ ] (ع مص ) ریختن شمشیر خون را. || چکانیدن کودک کمیز خود را و متفرق و پریشان انداختن آنرا. || چکانیدن آب را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (ازاقرب الموارد). چکانیدن . (دهار) (المصادر زوزنی ).
شلشاللغتنامه دهخداشلشال . [ ش َ ] (ع اِمص ) پراکنده و متفرق انداختگی کمیز و جز آن (اسم است شلشلة را). (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
شلشاللغتنامه دهخداشلشال . [ ش َ ] (ع مص ) چکانیدن کمیز خود را و متفرق و پریشان انداختن آنرا. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || چکانیدن آب را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
شلشللغتنامه دهخداشلشل . [ ش َ ش َ ] (ع ص ) پی هم چکان : ماء شلشل و دم شلشل . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). روانی آب . (دهار).
شلشللغتنامه دهخداشلشل . [ ش ُ ش ُ ](ع ص ) مرد کم گوشت سبک بدن . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مرد سبک . (دهار).