شلیلغتنامه دهخداشلی . [ ش َ ] (حامص ) از کار بازماندن دست و پا. شل شدن . (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به شَل شود.
شلیلغتنامه دهخداشلی . [ ش ِ ] (اِخ ) پرسی بیش . شاعر غزلسرای انگلیسی (1792-1822م .). وی در خانواده ای نجیب و معروف به جهان آمد و کودکی بشاش و سبکروح بود. بخشی از تعلیمات او را پدرش به عهده داشت و بخش دیگر را ادواردز کشیش متع
شلیلغتنامه دهخداشلی . [ ش ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پشتکوه بخش دودانگه ٔ شهرستان ساری . سکنه ٔ آن 285 تن . آب آن از چشمه ٔ معروف سفیدرود. محصول عمده ٔ آنجا غلات و لبنیات . صنایع دستی زنان شال ، گلیم و کرباس بافی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج <span cla
شلیلغتنامه دهخداشلی . [ ش ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دیره ٔ بخش گیلان شهرستان شاه آباد. آب آنجا از رودخانه ٔ دیره . محصول عمده ٔآنجا غلات و پنبه و ذرت و لبنیات . تابستان حدود هوکانی و درکه میروند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
شلیملغتنامه دهخداشلیم . [ ش َ ] (اِ) نام دارویی که شلمک نیز گویند. (ناظم الاطباء). رجوع به شلمک شود.
شلیاقلغتنامه دهخداشلیاق . [ ش َ ] (اِ) نام آلتی از آلات موسیقی یونانی و رومی ذات اوتار شبیه به چنگ . (مفاتیح ).
شلیاقلغتنامه دهخداشلیاق . [ ش َ ] (اِخ ) مجموعه ٔ صورت کواکب چنگ رومی . (ناظم الاطباء). دیگ پایه . سلحفاة. اثافی . یکی از صور فلکیه میان الدجاجة والجاثی علی رکبتیه است و روشن ترین صورت آن نسر واقعاست و به صورت لورا [ چنگ رومی ] یا کرکسی بالها فراهم آورده توهم شده است ، و آن مرکب از بیست و یک س
شلیتهلغتنامه دهخداشلیته . [ ش َ ت َ/ ت ِ ] (اِ) دامن چین دار که روی نظامی زنانه پوشند:شلیته ٔ قجری ؛ نوعی از آن شلوار است . (یادداشت پروین گنابادی ). نوعی دامن کوتاه و گشاد و پرچین که در قدیم زنان روی شلوار می پوشیدند. (فرهنگ فارسی معین ).
شلیثالغتنامه دهخداشلیثا. [ ش َ ] (اِ) نام دارویی که در فالج و لقوه استعمال می کنند. (ناظم الاطباء). ابهلیه ٔ ذهبیه . معجونی است که از پال و دواهای دیگر کنند و در استرخاء زبان بکار است . (یادداشت مؤلف ).
شلیملغتنامه دهخداشلیم . [ ش َ ] (اِ) نام دارویی که شلمک نیز گویند. (ناظم الاطباء). رجوع به شلمک شود.
شلیاقلغتنامه دهخداشلیاق . [ ش َ ] (اِ) نام آلتی از آلات موسیقی یونانی و رومی ذات اوتار شبیه به چنگ . (مفاتیح ).
شلیم جارانلغتنامه دهخداشلیم جاران . [ ش َ ] (اِخ ) دهی است از بخش حومه ٔ شهرستان مهاباد. سکنه ٔ آن 186 تن . آب آن از رودخانه . صنایع دستی زنان آنجا جاجیم بافی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
شلیاقلغتنامه دهخداشلیاق . [ ش َ ] (اِخ ) مجموعه ٔ صورت کواکب چنگ رومی . (ناظم الاطباء). دیگ پایه . سلحفاة. اثافی . یکی از صور فلکیه میان الدجاجة والجاثی علی رکبتیه است و روشن ترین صورت آن نسر واقعاست و به صورت لورا [ چنگ رومی ] یا کرکسی بالها فراهم آورده توهم شده است ، و آن مرکب از بیست و یک س
شلیتهلغتنامه دهخداشلیته . [ ش َ ت َ/ ت ِ ] (اِ) دامن چین دار که روی نظامی زنانه پوشند:شلیته ٔ قجری ؛ نوعی از آن شلوار است . (یادداشت پروین گنابادی ). نوعی دامن کوتاه و گشاد و پرچین که در قدیم زنان روی شلوار می پوشیدند. (فرهنگ فارسی معین ).
حسن آباد منقشلیلغتنامه دهخداحسن آباد منقشلی . [ ح َ س َ دِ م َ ق ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بیزکی حومه ٔ شهرستان مشهد در یکهزارگزی جنوب شوسه ٔ قدیمی مشهد به قوچان . جلگه و معتدل است . 180 تن سکنه ٔ شیعه ٔ فارسی و کردی زبان دارد. آب آن از قنات و محصول آن غلات ، چغندر،
چهار گوشلیلغتنامه دهخداچهار گوشلی . [ چ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ماروسک بخش سرولایت شهرستان نیشابور. در 18هزارگزی جنوب باختری چکنه بالا. معتدل و کوهستانی است . 179 تن سکنه دارد. از قنات آبیاری میشود. محصولش غلات و شغل اهالی زرا
داشلیلغتنامه دهخداداشلی . (اِخ ) دهی است از دهستان آتابای بخش مرکزی شهرستان گنبد قابوس واقع در 6هزارگزی باختر گنبد. دشت ، معتدل مالاریایی و دارای 335 تن سکنه است . آب آشامیدنی از رودخانه گرگان ، محصول آن غلات ، صیفی ، حبوبات ،
حشلیلغتنامه دهخداحشلی . [ ح َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گاورود بخش کامیاران شهرستان سنندج . واقع در 27هزارگزی شمال کامیاران و 2هزارگزی باختر شوسه ٔ کرمانشاه . ناحیه ای است کوهستانی سردسیر. دارای 93