لغتنامه دهخدا
شماریدن .[ ش ُ دَ ] (مص ) تعداد کردن و شمردن . حساب کردن . شمار کردن . اندازه کردن . (ناظم الاطباء). حساب کردن . (آنندراج ). شمردن : پس چون لیث علی را به بغداد بردند و سبکری خویشتن را از جمله ٔ بندگان مقتدر شمارید. (تاریخ سیستان ). || شمرده شدن . حساب