شماماتلغتنامه دهخداشمامات . [ ش َ ] (ع اِ) آنچه را از بوی خوشها که بویند. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) : اوانی زر و سیم مشحون به شمامات کافور. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 237).
شموماتلغتنامه دهخداشمومات . [ ش َ ] (ع اِ) ج ِشَموم . بوییدنیها. (یادداشت مؤلف ) : ترنج و شمامه و لیمو و دیگر شمومات بسیار یابند [ در خیر] . (فارسنامه ٔ ابن بلخی ص 134). رجوع به شموم شود.
صمیمیتدیکشنری فارسی به انگلیسیchumminess, familiarity, friendship, good faith, heartiness, intimacy, sincerity, togetherness, truth
کافورلغتنامه دهخداکافور. (ع اِ) ج ، کوافیر. کوافر گیاهی است خوشبوی که گلش مانند گل اقحوان باشد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || بوی خوش . (اقرب الموارد). به هندی او را کبور گویند و آن صمغ درختی است که منبت او بیشتر جزایر و سواحل باشد، و او در میان جرم درخت منعقد شود و در بعضی مواضع از درخت ب
بیضهلغتنامه دهخدابیضه . [ ب َ / ب ِ ض َ / ض ِ ] (از ع ، اِ) مأخوذ از بیضة تازی بمعنی خاگ و خایه ٔ حیوانات . (ناظم الاطباء). و با لفظ افکندن وانداختن و بر سنگ زدن و دادن و نهادن و کشیدن مستعمل است . (آنندراج ). هر یک از دو غد