شمعدانلغتنامه دهخداشمعدان . [ ش َ ] (اِ مرکب ) معرب آن نیز شمعدان است و به صورت شمعدانات و شماعدین جمع بندند. ظرفی که در آن شمع قرار گیرد.(فرهنگ فارسی معین ) (از اقرب الموارد). ظرفی که در آن شمع چراغ را می گذارند. قندیل . کبه دان . (ناظم الاطباء). آنچه در آن شمع نهند سوختن و روشنی دادن را، مانن
شمعدانیلغتنامه دهخداشمعدانی . [ ش َ ] (اِ مرکب ) (اصطلاح گیاه شناسی ) نام گلی است زینتی . سنجاقک . (یادداشت مؤلف ). گیاهی است از رده ٔ دولپه ای های جداگلبرگ که تیره ٔ خاصی به نام شمعدانی ها را بوجود می آورد. گلهایش منظم و دارای پنج کاسبرگ است که گاهی تا وسط به هم چسبیده اند. جام شمعدانی رنگین و
شمعدانیلغتنامه دهخداشمعدانی . [ ش َ ] (اِ مرکب ) (اصطلاح گیاه شناسی ) نام گلی است زینتی . سنجاقک . (یادداشت مؤلف ). گیاهی است از رده ٔ دولپه ای های جداگلبرگ که تیره ٔ خاصی به نام شمعدانی ها را بوجود می آورد. گلهایش منظم و دارای پنج کاسبرگ است که گاهی تا وسط به هم چسبیده اند. جام شمعدانی رنگین و
شمعدانیفرهنگ فارسی عمیدگیاهی علفی و زینتی با برگهای درشت و گلهایی به رنگهای قرمز، صورتی، یا سفید.
شمعدانیفرهنگ فارسی معین(شَ) [ ع - فا. ] (اِمر.) گیاهی است از ردة دو لپه ای های جدا گلبرگ . گل هایش زیبا و به رنگ های سرخ یا صورتی یا ارغوانی یا سفید. از گل های زینتی است و قلمة آن را در گلدان یا باغچه می کارند.
شمعدانیPelargoniumواژههای مصوب فرهنگستانسردهای از شمعدانیان یک تا چندساله با 422 گونه و با پراکندگی جهانی که یکی از ویژگیهای ریختشناختی آن میوۀ بلند و سوزنیشکل از نوع چاکبَر به همراه جام رنگی و پنجقطعهای منظم است
شمعدانیانGeraniaceaeواژههای مصوب فرهنگستانتیرهای از شمعدانیسانانِ علفی یا درختچهای با گلهای پنجپار که جام آنها منقسم و میوههایشان چاکبَر است
شمعدانیلغتنامه دهخداشمعدانی . [ ش َ ] (اِ مرکب ) (اصطلاح گیاه شناسی ) نام گلی است زینتی . سنجاقک . (یادداشت مؤلف ). گیاهی است از رده ٔ دولپه ای های جداگلبرگ که تیره ٔ خاصی به نام شمعدانی ها را بوجود می آورد. گلهایش منظم و دارای پنج کاسبرگ است که گاهی تا وسط به هم چسبیده اند. جام شمعدانی رنگین و
شمعدانیفرهنگ فارسی عمیدگیاهی علفی و زینتی با برگهای درشت و گلهایی به رنگهای قرمز، صورتی، یا سفید.