شناظلغتنامه دهخداشناظ. [ ش ِ ] (ع اِ) شناظالجبل ؛ سر کوه و کرانه ٔ آن . (از منتهی الارب ). بالای کوه .(از اقرب الموارد). || امراءة ذات شناظ؛ زن پرگوشت و فربه . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
چغانۀ تُرکیTurkish crescent, bell tree, bell tower, Turkish jingle, Chinese pavillon, jingling Johnny, Schnellbaum, Chinese hat, chapeau chinois (fr.)واژههای مصوب فرهنگستانسازی به شکل چوبدستی بلندی که زنگها و زنگولههایی به آن آویخته است
سنگاشلغتنامه دهخداسنگاش . [ س َ ] (اِ) رشک . حسد. (انجمن آرا) (آنندراج ) (برهان ). رشک . حسد. بدخواهی . (ناظم الاطباء).
سپینازفرهنگ نامها(تلفظ: sepināz) (مخفف سپید و ناز) ، ویژگی آن که دارای اندام (روی) سپید است و ناز و عشوه و کرشمه دارد.
شناظیرلغتنامه دهخداشناظیر. [ ش ُ] (ع اِ) یکی شِنْظیر. شناظیرالجبل ؛ اطراف کوه و کرانه ٔ آن . (از اقرب الموارد). و رجوع به شنظیر شود.
شناظیلغتنامه دهخداشناظی . [ ش َ ] (ع اِ) ج ِ شنظوة یا شناظ. سر کوه و کرانه ٔ آن . (از منتهی الارب ). بالای کوه . (از اقرب الموارد). || ج ِ شنظاة. (یادداشت مؤلف ). رجوع به شنظوة و شناظ و شنظاة شود.
شناظیرلغتنامه دهخداشناظیر. [ ش َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ شِنْظیر، به معنی بدخلق وفحاش . (از اقرب الموارد). و رجوع به شِنْظیر شود.
شنظوةلغتنامه دهخداشنظوة. [ ش ُ ظُ وَ ] (ع اِ) شنظوةالجبل ؛ سر کوه و کرانه ٔ آن . ج ، شَناظی (شَناظ). (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
شنظاةلغتنامه دهخداشنظاة. [ ش َ ] (ع اِ) سر کوه و نواحی آن . ج ، شناظی . (یادداشت مؤلف ). سر کوه . (ناظم الاطباء). رجوع به شناظ و شناظیر و شنظوة شود.
شناظیرلغتنامه دهخداشناظیر. [ ش ُ] (ع اِ) یکی شِنْظیر. شناظیرالجبل ؛ اطراف کوه و کرانه ٔ آن . (از اقرب الموارد). و رجوع به شنظیر شود.
شناظیلغتنامه دهخداشناظی . [ ش َ ] (ع اِ) ج ِ شنظوة یا شناظ. سر کوه و کرانه ٔ آن . (از منتهی الارب ). بالای کوه . (از اقرب الموارد). || ج ِ شنظاة. (یادداشت مؤلف ). رجوع به شنظوة و شناظ و شنظاة شود.
شناظیرلغتنامه دهخداشناظیر. [ ش َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ شِنْظیر، به معنی بدخلق وفحاش . (از اقرب الموارد). و رجوع به شِنْظیر شود.