شنداخیلغتنامه دهخداشنداخی . [ ش ُ خی ی ] (ع اِ) شنداخ . شندخ . شندخة. طعام ضیافت که برای خانه ٔ نوساخت یا برگشت از سفر یا یافتن گمشده فراهم سازند. (از اقرب الموارد). شنداخ . رجوع به مترادفات این لغت شود.
شنداخلغتنامه دهخداشنداخ . [ ش ِ / ش ُ ] (ع اِ) شُنْدُخ در معنی طعامی که هرکه خانه ای بنا کند یا از سفر بازآید یا گمشده ٔ خود را بیابد آن را تهیه می کند. (از اقرب الموارد) . و رجوع به شندخ و شنذاخ شود.
شندخةلغتنامه دهخداشندخة. [ ش َ دَ خ َ ] (ع مص ) ترتیب دادن شندخ را و آن طعامی است . رجوع به شندخ در معنی طعام شود.
شندخةلغتنامه دهخداشندخة. [ ش ُ دُ خ َ ] (ع اِ) بمعنی شنداخ و شنداخی در معنی طعام ولیمه و ضیافت . (از اقرب الموارد). رجوع به مترادفات فوق شود.
شنذاخلغتنامه دهخداشنذاخ . [ ش ِ/ ش ُ ] (ع اِ) شنذخ . شنذاخی . (منتهی الارب ). طعام ضیافت بنای خانه یا قدوم از سفر یا یافتن گم شده را. (منتهی الارب ). و رجوع به شندخ و شنداخ و شنداخی شود.
شندخةلغتنامه دهخداشندخة. [ ش ُ دُ خ َ ] (ع اِ) بمعنی شنداخ و شنداخی در معنی طعام ولیمه و ضیافت . (از اقرب الموارد). رجوع به مترادفات فوق شود.
شنذاخلغتنامه دهخداشنذاخ . [ ش ِ/ ش ُ ] (ع اِ) شنذخ . شنذاخی . (منتهی الارب ). طعام ضیافت بنای خانه یا قدوم از سفر یا یافتن گم شده را. (منتهی الارب ). و رجوع به شندخ و شنداخ و شنداخی شود.