لغتنامه دهخدا
سنجری . [ س َ ج َ ] (اِخ ) ضیاءالدین اجل فخرالشعراء و از افاضل دولت سلجوقی ... او راست :خیل لاله کز کمین گاه بهار آمد پدیدبر بساط باغ آنک با زمانه دروغاست ابر خلقان خرقه را بر چار سوی شش جهت پیرهن عشاق وار از آرزوی گل قباست از گل سوری پدید آمد مگر سوری چمن