سوندهیلغتنامه دهخداسوندهی . [ ] (اِ) بهندی اسم اذفر است . (فهرست مخزن الادویه ). رجوع به تحفه ٔ حکیم مؤمن شود.
شویندهلغتنامه دهخداشوینده . [ ی َ دَ / دِ ] (نف ) شستشوی کننده وغسل دهنده . (ناظم الاطباء). غاسل . (یادداشت مؤلف ).
شوندهلغتنامه دهخداشونده . [ ش َ وَ دَ / دِ ] (نف ) یعنی هستی یابنده ، چه شدن بمعنی بودن است و بود هستی و نابودی نیستی . (از انجمن آرا ذیل شوندان ). هستی یابنده . || انجام گردنده . || رونده . مقابل آینده . (فرهنگ فارسی معین ).