شوائیلغتنامه دهخداشوائی . [ ش َ ] (حامص ) کری و ناشنوایی . (آنندراج ). در برهان شوایی ضبط شده است . شاید دگرگون شده ٔ ناشنوائی باشد. و رجوع به شوا و شوایی شود.
مجموعۀ احساسیsoap opera, soap, soaperواژههای مصوب فرهنگستانمجموعۀ تلویزیونی سبک و احساسی که معمولاً در طول روز پخش میشود
صابون فلزیmetallic soapواژههای مصوب فرهنگستاننمک اسیدهای استئاریک یا اولئیک یا پالمیتیک یا لوریک و یک فلز سنگین، مانند کبالت یا مس که از آن برای خشککردن درپوش رنگها و جوهرها، در قارچکشها و مواد ضد آب، استفاده میکنند
پیشوائیلغتنامه دهخداپیشوائی . [ ش ْ ] (حامص مرکب ) عمل پیشوا. امامت . قیادت : پس در روزگار پادشاهان این خاندان ...برانم از پیشوائیها و قضاها و شغلها که وی را (بوصادق تبانی را)فرمودند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 194).چو کرده پیشوائی انبیا ر
ناشوائیلغتنامه دهخداناشوائی . [ ش َ / ش ُ ] (حامص مرکب ) عدم امکان . عدم وجود. (ناظم الاطباء) . رجوع به ناشو و ناشوا شود.