ناحیۀ شویهswash zoneواژههای مصوب فرهنگستانمنطقهای از کرانه که بهطور متناوب تحتتأثیر شویه و واشویه قرار دارد
پیشوازلغتنامه دهخداپیشواز. [ ش ْ ] (اِ مرکب ) پیشباز. استقبال .استقبال کردن و استقبال کننده . (غیاث ) : بهار آمد از باغ فردوس بازمی و نغمه را فرض شد پیشواز. ملاطغرا (از آنندراج ). || (ص مرکب ) جلو گشاده که قسمت قدامی آن چاک باشد و با
شواشلغتنامه دهخداشواش . [ ش َوْ وا ] (اِخ ) جایگاهی است در دمشق که آن را جسر ابن شواش گویند. (از معجم البلدان ).
شواشلغتنامه دهخداشواش . [ ش َ ] (ع اِمص ) اختلاف . یقال : بینهم شواش ؛ ای اختلاف . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
شواشلغتنامه دهخداشواش . [ ش َوْ وا ] (اِخ ) جایگاهی است در دمشق که آن را جسر ابن شواش گویند. (از معجم البلدان ).
شواشلغتنامه دهخداشواش . [ ش َ ] (ع اِمص ) اختلاف . یقال : بینهم شواش ؛ ای اختلاف . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
خوشواشلغتنامه دهخداخوشواش . [ خوَش ْ/ خُش ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بالا خیابان بخش مرکزی شهرستان آمل واقع در جنوب باختری آمل ، کوهستانی و سردسیر و دارای 240 تن سکنه و راه مالرو است . زمستان اهالی بحدود تسکاینی و کاسمده و اس
خشواشلغتنامه دهخداخشواش . [ خ ُش ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستانهای تابع آمل . (از مازندران و استرآباد رابینو بخش انگلیسی ص 114).
شواشلغتنامه دهخداشواش . [ ش َوْ وا ] (اِخ ) جایگاهی است در دمشق که آن را جسر ابن شواش گویند. (از معجم البلدان ).
شواشلغتنامه دهخداشواش . [ ش َ ] (ع اِمص ) اختلاف . یقال : بینهم شواش ؛ ای اختلاف . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).