شوایالغتنامه دهخداشوایا. [ ش َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ شَویّة. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || ج ِ شَوایة و شِوایة و شُوایة. (ناظم الاطباء). رجوع به شویة شود.
مجموعۀ احساسیsoap opera, soap, soaperواژههای مصوب فرهنگستانمجموعۀ تلویزیونی سبک و احساسی که معمولاً در طول روز پخش میشود
صابون فلزیmetallic soapواژههای مصوب فرهنگستاننمک اسیدهای استئاریک یا اولئیک یا پالمیتیک یا لوریک و یک فلز سنگین، مانند کبالت یا مس که از آن برای خشککردن درپوش رنگها و جوهرها، در قارچکشها و مواد ضد آب، استفاده میکنند
شویةلغتنامه دهخداشویة. [ ش َ وی ی َ ] (ع اِ) بقیه ٔ قوم هلاک شده . ج ، شوایا. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || (ص ) گوشت بریانی شده . (از اقرب الموارد). شَوی ّ. رجوع به شَوی ّ شود.