شوبرلغتنامه دهخداشوبر. [ ب ِ] (اِ) سوبر. حَرَکة. بِهش . زلنفج . برینس . (یادداشت مؤلف ). نوعی از بلوط.
شوبریلغتنامه دهخداشوبری . [ ش َ ب َ ] (اِخ ) محمدبن احمد الشوبری ، شافعی ،مصری ، فقیه و ملقب به شافعی زمان . در شوبر از شهرهای مصر بسال 977 هَ . ق . بدنیا آمد و در سال 1069 هَ . ق . درگذشت . (از اعلام زرکلی ج <span class="hl"
سابیرلغتنامه دهخداسابیر. (اِخ ) قومی از هونها بودند که در اوایل قرن هفتم ، در دوره ٔ قباد اول (501 - 531 م ). بیستمین پادشاه ساسانی به ارمنستان و آسیا تاختند. در جنگ دوم قباد باروم شرقی جزو لشکر ایران سابیرها نیز بوده اند.(پرو
شوبرتلغتنامه دهخداشوبرت . [ ب ِ ] (اِخ ) فرانتز (1797 - 1828 م .). آهنگساز مشهور اتریشی . وی در خاندانی گمنام و تهی دست در نزدیکی «وینه » متولد شد. در 12سالگی برای تحصیل موسیقی به مدرسه رفت و
شوبریلغتنامه دهخداشوبری . [ ش َ ب َ ] (اِخ ) محمدبن احمد الشوبری ، شافعی ،مصری ، فقیه و ملقب به شافعی زمان . در شوبر از شهرهای مصر بسال 977 هَ . ق . بدنیا آمد و در سال 1069 هَ . ق . درگذشت . (از اعلام زرکلی ج <span class="hl"
زلنفجلغتنامه دهخدازلنفج . [ زَ ل َ ف َ] (ع اِ) بهش . شوبر. حرکة. برینس . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). گیاهی از نوع بلوط که بهش و برینس نیز نامند. (از دزی ج 1 ص 600).
جرجس هماملغتنامه دهخداجرجس همام . [ ج ِ ج ِ هََم ْ ما ] (اِخ ) جرجس بن نجم بن همام . وی از مردم شوبر لبنان بود و در آنجا بسال 1272 هَ . ق . برابر 1856 م . متولد شد و در همانجا بکسب دانش و تدریس عربی اشتغال یافت و بسال <span class=
شوبرتلغتنامه دهخداشوبرت . [ ب ِ ] (اِخ ) فرانتز (1797 - 1828 م .). آهنگساز مشهور اتریشی . وی در خاندانی گمنام و تهی دست در نزدیکی «وینه » متولد شد. در 12سالگی برای تحصیل موسیقی به مدرسه رفت و
شوبریلغتنامه دهخداشوبری . [ ش َ ب َ ] (اِخ ) محمدبن احمد الشوبری ، شافعی ،مصری ، فقیه و ملقب به شافعی زمان . در شوبر از شهرهای مصر بسال 977 هَ . ق . بدنیا آمد و در سال 1069 هَ . ق . درگذشت . (از اعلام زرکلی ج <span class="hl"