شورهزنیefflorescence, laitanceواژههای مصوب فرهنگستانتشکیل لایهای معمولاً سفیدرنگ از نمکهای محلول در آب بر سطوح خارجی موادی مانند سنگ و آجر و گچ، در هنگام خروج آب از سطح آنها و براثر وجود نمکها یا قلیاهای آزاد
جان سپاریلغتنامه دهخداجان سپاری . [ س ِ ] (حامص مرکب ) عمل جان سپار. جان دهی . جان دادن . فداکاری : با اسوباران اردشیر کوخشش و کارزار و جانسپاریهای سخت کردند. (کارنامه ٔ اردشیر ص 19 س 10).ما از پی تو بج
مفصل زینیsaddle jointواژههای مصوب فرهنگستاننوعـی مفصل زلالهای که شبیه به زین است و امکان حرکت در جهات مختلف را امکانپذیر میسازد، مانند مفصل پایۀ شست