خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شَرَابٌ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شَرَابٌ
فرهنگ واژگان قرآن
نوشيدني - آشاميدني
-
واژههای مشابه
-
شراب
واژگان مترادف و متضاد
باده، خمر، رحیق، سلیل، صهبا، مدام، مسکر، مل، می، نبید، نبیذ
-
شراب
فرهنگ واژههای سره
م
-
شراب
لغتنامه دهخدا
شراب . [ ش َ ] (ع اِ) آشامیدنی از مایعات که جویدن در آن نباشد، حلال باشد یا حرام . ج ، اشربة. آشامیدنی . نوشیدنی . آب . مقابل طعام . (یادداشت مؤلف ). هر شی ٔ رقیق که نوشیده شود. (غیاث اللغات ). آشامیدنی و خوردنی از مایعات . (منتهی الارب ) : از رز بو...
-
شراب
لغتنامه دهخدا
شراب . [ ش َرْ را ] (ع ص ) نیک شراب خوار. (منتهی الارب ).
-
شراب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: اَشرِبَة] šarāb ۱. هرمایعی که آشامیده شود؛ آشامیدنی؛ نوشیدنی؛ نوشابه.۲. آب انگور یا میوۀ دیگر که تخمیر شده باشد؛ می؛ باده.〈 شراب پخته: شراب رسیده؛ شراب چکیده؛ شراب کهنه.〈 شراب پشتدار: شرابی که در آن داروهای مقوی ریخته باش...
-
شراب
فرهنگ فارسی معین
(شَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - نوشیدنی . 2 - می . 3 - جام می . 4 - دارویی که از شکر یا عسل پخته درست کنند. ؛ ~در سر داشتن کنایه از: مست بودن .
-
شراب
دیکشنری فارسی به انگلیسی
vin, vino, wine
-
شراب
دیکشنری عربی به فارسی
مشروب , اشاميدني , نوشابه , شربت , اشاميدن , نوشانيدن , سراب , کوراب , نقش بر اب , امر خيالي , وهم
-
شراب
دیکشنری فارسی به عربی
نبيذ
-
تنک شراب
لغتنامه دهخدا
تنک شراب . [ ت َ ن ُ / ت ُ ن ُ ش َ] (ص مرکب ) آنکه شراب بسیار نتواند گواردن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). تنک جام . (آنندراج ) : یاران موافق همه از دست شدنددر پای اجل یکان یکان پست شدندبودند تنک شراب در مجلس عمریک لحظه ز ما پیشترک مست شدند. خیام (از ی...
-
تنگ شراب
لغتنامه دهخدا
تنگ شراب . [ ت َ ش َ ] (ص مرکب ) زودمست یعنی کسی که از خوردن شراب زود مست گردد. (ناظم الاطباء). تنک شراب . رجوع به همین کلمه شود.
-
cider2, apple wine
شراب سیب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] نوشیدنی الکلی حاصل از تخمیر پوراب سیب متـ . سیباب تخمیری hard cider
-
شراب افکندن
لغتنامه دهخدا
شراب افکندن . [ ش َ اَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) شراب ساختن . (آنندراج ).