شکاربانلغتنامه دهخداشکاربان . [ ش ِ ] (ص مرکب )حافظ شکار. نگهدار شکار. که نگاهبانی و حفاظت شکارگاه کند: قَسْوَر؛ شکاربان تیرانداز. (منتهی الارب ).
شکاربانgame keeperواژههای مصوب فرهنگستانکسی که مراقبت از جانوران وحشی و جلوگیری از شکار غیرمجاز آنها را بر عهده دارد
شکاربانیلغتنامه دهخداشکاربانی . [ ش ِ ] (حامص مرکب ) عمل و شغل شکاربان . || (اِ مرکب ) امروزه در ایران مؤسسه و سازمانی است که به امور مربوط به شکار نظارت و رسیدگی میکند.
شکاربانیلغتنامه دهخداشکاربانی . [ ش ِ ] (حامص مرکب ) عمل و شغل شکاربان . || (اِ مرکب ) امروزه در ایران مؤسسه و سازمانی است که به امور مربوط به شکار نظارت و رسیدگی میکند.
نخجیردارلغتنامه دهخدانخجیردار. [ ن َ ] (نف مرکب ) شکاربان . و رجوع به نخجیروان شود : نخجیرداران این مَلِک راشاگرد باشد فزون ز بهرام .فرخی .
نخجیروالفرهنگ فارسی عمیدنخجیربان؛ نخجیرزن؛ نخجیرگیر؛ شکارچی؛ شکاربان: ◻︎ نخجیروالان اینملک را / شاگرد باشد فزون ز بهرام (فرخی: ۲۲۳).
شکاربانیلغتنامه دهخداشکاربانی . [ ش ِ ] (حامص مرکب ) عمل و شغل شکاربان . || (اِ مرکب ) امروزه در ایران مؤسسه و سازمانی است که به امور مربوط به شکار نظارت و رسیدگی میکند.