لغتنامه دهخدا
احتقان . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) درد شکم گرفتن از بندآمدن بول . شاشبند شدن . شاشبند. حبس البول . || احتباس مواد در تن . || بازداشتن . || نگاه داشتن . || احتقنت الروضة؛ اشرفت جوانبها علی سرارها. (منتهی الارب ). || حقنه کردن . اماله کردن . تنقیه کردن . || خویشتن حقنه کردن . (زوزنی )