خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شکوه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شکوه
فرهنگ فارسی معین
(ش هْ) (اِ.) ترس .
-
شکوه
فرهنگ فارسی معین
(شُ هْ)(اِ.)1 - شوکت . 2 - مهابت ، هیبت .
-
شکوه
فرهنگ فارسی معین
(شَ یا ش وِ) [ ع - شکوة ] (اِمص .) 1 - شکایت . 2 - ناله .
-
جستوجو در متن
-
اورنگ
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) فر، شکوه ، شأن .
-
کیابیا
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) (عا.) شکوه و جلال .
-
شکه
فرهنگ فارسی معین
(شُ کُ هْ) (اِ.) نک شکوه .
-
دارات
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) کر و فر، شکوه و عظمت .
-
آب باختن
فرهنگ فارسی معین
(تَ) (مص ل .)از دست دادن شکوه و هیبت .
-
اورند
فرهنگ فارسی معین
(اَ رَ) (اِ.) فر، شکوه ، شوکت .
-
افرنگ
فرهنگ فارسی معین
( ~.) ( اِ.) 1 - فر و شکوه . 2 - زیبایی .
-
حشمت
فرهنگ فارسی معین
(حِ مَ) [ ع . حشمة ] (اِ.) عظمت ، شکوه .
-
مست
فرهنگ فارسی معین
(مُ) [ په . ] (اِ.) گله ، شکوه ، شکایت .
-
دم و دستگاه
فرهنگ فارسی معین
(دَ مُ دَ) (اِمر.) هیبت ، جلال ، شکوه .
-
گله گزاری
فرهنگ فارسی معین
(گِ لِ. گُ) (حامص .) شکایت کردن ، شکوه کردن .