پشکیدنواژهنامه آزادپِشْکیدن [گویش همدانی] :پاشیده شدن ، به شدت پاشیده شده . (همدانی) پاشیده شدن قطرۀ آب.
squeakingدیکشنری انگلیسی به فارسیسیگاری، جیغ و فریاد شکیدن، جیر جیر کردن، با صدای جیغ صحبت کردن، با جیغ و فریاد افشاء کردن
squeakedدیکشنری انگلیسی به فارسیجیغ کشیدن، جیغ و فریاد شکیدن، جیر جیر کردن، با صدای جیغ صحبت کردن، با جیغ و فریاد افشاء کردن
squeaksدیکشنری انگلیسی به فارسیجادوگر، جیر جیر، جیغ و فریاد شکیدن، جیر جیر کردن، با صدای جیغ صحبت کردن، با جیغ و فریاد افشاء کردن
squeakدیکشنری انگلیسی به فارسیجیغ زدن، جیر جیر، جیغ و فریاد شکیدن، جیر جیر کردن، با صدای جیغ صحبت کردن، با جیغ و فریاد افشاء کردن
صريردیکشنری عربی به فارسیصداي غوک دراوردن , شکوه وشکايت کردن , غژغژ کردن , صداي لولا ي روغن نخورده , جيرجيرکفش , جيغ وفرياد شکيدن (مثل جغد يا موش) , با صداي جيغ صحبت کردن , با جيغ وفريادافشاء کردن , جير جير
خشکیدنلغتنامه دهخداخشکیدن . [ خ ُ دَ ] (مص ) خشک شدن . (آنندراج ).هوشیدن . بهوشیدن . (یادداشت بخط مؤلف ) : تا گرمی رخسار ترا دید نگاهم در چشم ترم چون مژه خشکید نگاهم . فضلعلی بیک ممتاز (از آنندراج ).از دوریت ای نهال امیددل خون ش
مشکیدنلغتنامه دهخدامشکیدن . [ م ُ دَ ] (مص ) جائیدن و نالیدن و شکایت کردن . (ناظم الاطباء) (از اشتنگاس ) (از فرهنگ جانسون ). || خورد خورد جویدن . خائیدن . (اشتنگاس ) (از فرهنگ جانسون ).
خشکیدنفرهنگ فارسی عمید۱. از میان رفتن آب و رطوبت چیزی؛ خشک شدن.۲. از رشد و نمو افتادن و پژمرده شدن.۳. یخ زدن.۴. [مجاز] متعجب شدن.