پوشچنگار زرهیscirrhous carcinoma, carcinoma fibrosum, scirrhous cancerواژههای مصوب فرهنگستاننوعی پوشچنگار که به علت تشکیل بافت همبند متراکم در بستره، ساختمانی سخت دارد متـ . تارپوشچنگار fibrocarcinoma
شروجلغتنامه دهخداشروج . [ ش ُ ] (ع اِ) ج ِ شَرج . (از اقرب الموارد) (ازناظم الاطباء). ج ِ شرج به معنی آبراهه از زمین سنگلاخ به سوی زمین نرم . (از آنندراج ). رجوع به شرج شود.
شروزلغتنامه دهخداشروز. [ ش َ ] (اِخ ) قلعه ای است محکم . (منتهی الارب ). قلعه ٔ استواری است در بین قزوین و کوههای طارم . (از معجم البلدان ).
شیروشلغتنامه دهخداشیروش . [ شیرْ وَ ] (ص مرکب ) شیرسان . شیرصفت . مانند شیر. شیروار. (یادداشت مؤلف ). || شجاع . متهور. (فرهنگ فارسی معین ) : زآن گرانمایه گهر کو هست از روی قیاس پردلی باشد ازین شیروشی پرجگری . فرخی .رجوع به مترادفات