پوشچنگار زرهیscirrhous carcinoma, carcinoma fibrosum, scirrhous cancerواژههای مصوب فرهنگستاننوعی پوشچنگار که به علت تشکیل بافت همبند متراکم در بستره، ساختمانی سخت دارد متـ . تارپوشچنگار fibrocarcinoma
سیرشلغتنامه دهخداسیرش . [ رَ ] (اِ) حجاب . نقاب . روبنده . خصوصاً روی پوش چین دار سرخ رنگی از پارچه های نفیس که بر سر عروس می اندازند. (ناظم الاطباء): الاختمار؛ سیرش برافکندن خود را. (تاج المصادر بیهقی ).
شرزلغتنامه دهخداشرز. [ ش ِرْ رِ ](اِخ ) کوهی است به بلاد دیلم . (منتهی الارب ). نام کوهی است به بلاد دیلم . و مرزبان ری آنگاه که عتاب بن ورقاء ری را بگشاد به کوه شرز کشید. (یادداشت مؤلف ).
شرجلغتنامه دهخداشرج . [ ش َ ] (اِخ ) آبی است در مشرق اجفر و بین این دو، عقبه ای است و در نزدیکی فید(قلعه ٔ) بنی اسد واقع شده است . (از معجم البلدان ).