شیشهـ سرامیکglass-ceramicواژههای مصوب فرهنگستاننوعی مادۀ سرامیکی که همانند شیشههای معمولی در حالت مذاب شکل داده میشود، سپس تحت واپایش دقیق واشیشهای میشود بهطوریکه محصول نهایی بلورین شود
مرز فرهنگی ـ سیاسیcultural-political boundaryواژههای مصوب فرهنگستانمرزی سیاسی که فرهنگهای مختلف را از هم جدا میکند
بازیسازی سیاسیـ نظامیpolitico-military gamingواژههای مصوب فرهنگستانشبیهسازی یک موقعیت با بهکارگیری عوامل سیاسی و نظامی و اجتماعی و روانشناختی و اقتصادی و علمی
شیشه شیشهلغتنامه دهخداشیشه شیشه . [ شی ش َ / ش ِ شی ش َ / ش ِ ] (ق مرکب ) صراحی پس از صراحی . (ناظم الاطباء): او شیشه شیشه نوشابه خورد.