صاتلغتنامه دهخداصات . (ع اِ) صیت . آوازه . || (ص ) رجل صات ؛ مرد سخت آواز و همچنین حمار صات ، و اصل آن صَوِت بکسر عین الفعل است مانند رجل مال ٌو نال ٌ؛ یعنی کثیر المال و النوال . (منتهی الارب ).
صندلی کودکbaby car seat, child safety seat, infant safety seat,child restraint system, child seat,baby seat, restraining car seat, car seatواژههای مصوب فرهنگستانصندلی ایمنی برای نشستن کودک در خودرو بهمنظور جلوگیری از آسیب رسیدن به او در هنگام تصادف
هشداردهندة کمربند ایمنیseat belt reminder/ seatbelt reminder, SBR, seat belt warning, seat belt alarmواژههای مصوب فرهنگستانسامانهای که در صورت نبستن کمربند ایمنی ازطریق علائم صوتی یا تصویری یا نوری هشدار میدهد
پاخورۀ برنجcrown sheath rot of rice, rice crown sheath rotواژههای مصوب فرهنگستاننوعی بیماری قارچی که در آن غلاف طوقۀ برنج قهوهای تیره میشود و بوتۀ آن میخوابد
گزارش کار دوربینdope sheet, caption sheet, cap sheetواژههای مصوب فرهنگستانفهرستی از نماهای فیلمبرداریشده و همچنین فهرستی از محتوای حلقههای فیلم
صاترلغتنامه دهخداصاتر. [ ت ِ ] (ع اِ) صعتر است که به فارسی آویشن خوانند. (فهرست مخزن الادویه ). و رجوع به آویشن شود.
تصاتلغتنامه دهخداتصات . [ ت َ صات ت ] (ع مص ) همدیگر جنگ کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
مختصات جغرافیاییفرهنگ فارسی طیفیمقوله: فضای عام صات جغرافیایی، طول و عرض جغرافیایی جهت، جهت قطبنما، میل، انحراف، جهت نقشه
متصاتلغتنامه دهخدامتصات . [ م ُ ت َ صات ت ] (ع ص ) (از «ص ت ت ») با همدیگر جنگ کننده . (آنندراج ). جنگ کننده ٔ با یکدیگر. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به تصات شود.
خافلغتنامه دهخداخاف . [ فِن ْ ] (ع ص ) بسیار ترسنده . (از آنندراج ). منه : رجل خاف ؛ مرد بسیار ترسنده . کما یقال «رجل صات »؛یعنی مرد شدیدالصوت . (منتهی الارب ). || خاف نیز نعت است از خفاء. (منتهی الارب ). پنهان شونده .
صاترلغتنامه دهخداصاتر. [ ت ِ ] (ع اِ) صعتر است که به فارسی آویشن خوانند. (فهرست مخزن الادویه ). و رجوع به آویشن شود.
شحصاتلغتنامه دهخداشحصات . [ ش َ ح َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ شَحص . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به شَحص شود.
متصاتلغتنامه دهخدامتصات . [ م ُ ت َ صات ت ] (ع ص ) (از «ص ت ت ») با همدیگر جنگ کننده . (آنندراج ). جنگ کننده ٔ با یکدیگر. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به تصات شود.