صاحیلغتنامه دهخداصاحی .(ع ص ) صاح . ج ، صاحون ، صُحاة. (مهذب الاسماء). هوشیار. به خود بازآمده پس از مستی . مقابل سکران . || یوم صاح ؛ روز گشاده و بی ابر. (منتهی الارب ).
سوپ داغhot soupواژههای مصوب فرهنگستانپلاسمایی متشکل از کوارک و گلوئون و فوتون و نوترینو و برخی ذرات دیگر که در آغاز پیدایش در تعادل گرمایی بودهاند
سوپ ژلاتینیgelatinous soupواژههای مصوب فرهنگستانمحلول آبی نسبتاً غلیظ که حاوی موادی با قابلیت تبدیل به ژلاتین است
ماست سویاsoy yoghurtواژههای مصوب فرهنگستانفراوردهای با بافت خامهای که از شیر سویا تهیه میشود و جانشینی است برای پنیر خامهای و خامۀ ترش
نوشابۀ سویاsoya beverage/ soybeverageواژههای مصوب فرهنگستاننوشابهای که غالباً از سویا و محصولات آن تهیه میشود
صندلی کودکbaby car seat, child safety seat, infant safety seat,child restraint system, child seat,baby seat, restraining car seat, car seatواژههای مصوب فرهنگستانصندلی ایمنی برای نشستن کودک در خودرو بهمنظور جلوگیری از آسیب رسیدن به او در هنگام تصادف
صاحيدیکشنری عربی به فارسیهوشيار , بهوش , عاقل , ميانه رو , معتدل , متين , سنگين , موقر , ادم هشيار(دربرابرمست) , هوشيار بودن , بهوش اوردن , از مستي دراوردن
صاحیهلغتنامه دهخداصاحیه . [ ی َ ] (ع اِ) جزر است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن چ تهران 1277 هَ . ق .). صاحیه (به تشدید یاء)؛جزر است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ، نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ مؤلف ). صاحیه جزر است . (اختیارات بدیعی ، نسخه ٔ دیگر). لیکن در مفردات ابن بیطار آن را صباح
صاحیهلغتنامه دهخداصاحیه . [ ی َ ] (ع اِ) جزر است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن چ تهران 1277 هَ . ق .). صاحیه (به تشدید یاء)؛جزر است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ، نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ مؤلف ). صاحیه جزر است . (اختیارات بدیعی ، نسخه ٔ دیگر). لیکن در مفردات ابن بیطار آن را صباح