صافسازیantialiasing, ditheringواژههای مصوب فرهنگستاندر نگاشتار رایانهای، صاف کردن خطوط دندانهدار و ناصاف بر روی نمایشگر
فن صافسازیantialiasing techniqueواژههای مصوب فرهنگستانفنی در گرافیک رایانهای برای صاف کردن خطوط ناصاف در چاپ یا تصاویر ویدئویی
مشخصسازی پیشگوpredictor specificationواژههای مصوب فرهنگستانفراهم آوردن پایهای منطقی برای مشخصسازی کمترین توانهای دوم و برآورد و آزمون فرض مبتنی بر روش کمترین توانهای دوم
شارش هلهشاوHele-Shaw flowواژههای مصوب فرهنگستانشارش خزشی شارهای با گرانروی بالا میان دو صفحة تخت با فاصلة بسیار کم
فن صافسازیantialiasing techniqueواژههای مصوب فرهنگستانفنی در گرافیک رایانهای برای صاف کردن خطوط ناصاف در چاپ یا تصاویر ویدئویی
smoothenedدیکشنری انگلیسی به فارسیصاف، صاف کردن، صاف شدن، نرم شدن، صاف و صیقلی شدن، صافکاری کردن، رنده کردن
smoothensدیکشنری انگلیسی به فارسیصاف می شود، صاف کردن، صاف شدن، نرم شدن، صاف و صیقلی شدن، صافکاری کردن، رنده کردن
smootheningدیکشنری انگلیسی به فارسیصاف کردن، صاف شدن، نرم شدن، صاف و صیقلی شدن، صافکاری کردن، رنده کردن
فن صافسازیantialiasing techniqueواژههای مصوب فرهنگستانفنی در گرافیک رایانهای برای صاف کردن خطوط ناصاف در چاپ یا تصاویر ویدئویی