صأکلغتنامه دهخداصأک . [ ص َ ءَ ] (ع اِ) بوی گند که از عرق تن شخصی آید. || (مص ) چسبیدن . || بسته شدن خون . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
ساق بر ساق مالیدنلغتنامه دهخداساق بر ساق مالیدن . [ ب َ دَ ] (مص مرکب ) طپیدن و دست و پا زدن در حالت نزع . (آنندراج از بهار عجم ).
ریشه 3sagواژههای مصوب فرهنگستانزائدهای پرمانند در ضخامتهای متفاوت با سطوح خشن و نامنظم که عموماً از گوشههای زیرین قطعه با زوایای باز امتداد یافته است
حشاکلغتنامه دهخداحشاک . [ ح َش ْشا ] (اِخ ) نام رودی است . سرچشمه ٔ آن هرماس است و به دجله ریزد. و نیز نام وادیی به جزیرة در شمال عراق که از الهرماس تا دجله ممتد است . (معجم البلدان ).
صوکلغتنامه دهخداصوک . [ ص َ ] (ع اِ) اول هر چیزی . || آب مرد. || ما به صوک و بوک ؛ نیست او را جنبشی . || (مص ) چفسیدن کسی را. || بوی خوش گرفتن جامه و اندام و جز آن . یقال : صاک الصوک بالزعفران ؛ ای تلطخ . (منتهی الارب ).
قصاب کتیلغتنامه دهخداقصاب کتی . [ ق َص ْ صاک ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان اهلمرستاق بخش مرکزی شهرستان آمل است . این ده در 9000 گزی شمال باختری آمل و 1000 گزی باختر شوسه ٔ آمل به محمودآباد و در دشت واقع شده و هوایی معتدل مرطوب مال