شکم تله،شکم تره،شکم درهگویش تهرانیبخور و نمیر،کارگری که در برابر خوراک کار میکند،کارمزد خوراکی،غذای اندک،کارگر بی مزد
شگاکملغتنامه دهخداشگاکم . دهستان از [ ش َ ک ُ ] (اِخ ) دهی است حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان لاهیجان . سکنه ٔ آن 151 تن .آب آن از نهر کیاجو و سفیدرود. محصول عمده ٔ آنجا برنج و ابریشم است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
سوقملغتنامه دهخداسوقم . [ س َ ق َ ](ع اِ) نوعی از درختان بزرگ . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || درخت سقمونیا. (ناظم الاطباء).
سیکملغتنامه دهخداسیکم . [ س َ ک َ ] (ع ص ) کوتاه گام رونده با نرمی و سستی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
شکملغتنامه دهخداشکم . [ ش ُ ک ُ ] (ع اِ) ج ِ شَکیمَه . (منتهی الارب ) (ازاقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به شکیمة شود.