شحائحلغتنامه دهخداشحائح . [ ش َ ءِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ شحیحة. زنهای بخیل و حریص . (از اقرب الموارد). || شترهای کم شیر. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ): ابل شحائح ؛ شتران کم شیر. (از اقرب الموارد). رجوع به شحیح و شحیحة شود.
شحاحلغتنامه دهخداشحاح . [ ش َ ] (ع ص ) زفت . آزمند. (منتهی الارب ). بخیل . حریص . (اقرب الموارد). آزمند. آزور.- ارض شحاح ؛ زمین که بی باران بسیار روان نگردد. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).- || زمین نرم . (مهذب الاسماء).- ابل شحاح </s