صراحیهفرهنگ فارسی معین(صُ یَ) [ ع . صراحیة ] (اِ.) 1 - شراب خالص . 2 - سخن خالص و بی آمیغ . 3 - ظرف شراب .
شراحةلغتنامه دهخداشراحة. [ ش ُ ح َ ] (اِخ ) زنی بود همدانیة که در حضور علی بن ابیطالب (ع ) اقرار به زنا کرد. (از منتهی الارب ). || ام سهله ، محدثه است . (منتهی الارب ).
شراعةلغتنامه دهخداشراعة. [ ش َ ع َ ] (ع اِمص ) شجاعت و جرأت . (از اقرب الموارد). دلیری و جرأت . (از ناظم الاطباء) (منتهی الارب ).
شراعیةلغتنامه دهخداشراعیة. [ ش ِ / ش ُ عی ی َ ] (ع ص ) شتر ماده ٔ درازگردن . (از اقرب الموارد). ناقه ٔ درازگردن . (منتهی الارب ). ماده شتر درازگردن . (ناظم الاطباء). در اقرب الموارد کلمه با «یاء» مشدد است ؛ یعنی شُراعیَّة یا شِراعیَّة آمده است .
سروعةلغتنامه دهخداسروعة. [ س َرْ وَ ع َ ] (ع اِ) پشته ٔ ریگ . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
صراحیةلغتنامه دهخداصراحیة. [ ص ُ ی َ ] (ع ص ) شراب خالص و پاکیزه . (منتهی الارب ). || سخن خالص و بی آمیغ.
صراحیةلغتنامه دهخداصراحیة. [ ص ُ حی ی َ ] (ع اِ) خنور شراب . (منتهی الارب ). آوند شراب . (دهار). رجوع به صراحی شود.