خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صرخ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
صرخ
معنی
(صُ) (ص .) سرخ .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
صرخ
لغتنامه دهخدا
صرخ . [ ص ُ ] (اِخ ) کوهی است بشام . (منتهی الارب ).
-
صرخ
فرهنگ فارسی معین
(صُ) (ص .) سرخ .
-
واژههای همآوا
-
سرخ
واژگان مترادف و متضاد
۱. آل، حمرا، قرمز، گلرنگ، گلگون، لالهگون ≠ سبز ۲. کمونیست
-
سرخ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: suxr] sorx ۱. یکی از سهرنگ اصلی.۲. (صفت) هر چیزی که به رنگ خون باشد؛ گلگون؛ قرمزرنگ.
-
سرخ
لغتنامه دهخدا
سرخ . [ س ُ ] (اِخ ) خواجه نعمةاﷲ. از جمله ٔ نویسندگان دیوان سلطان بود و به اعمال بزرگ اشتغال داشت . چون خواجه مجدالدین محمد دیوان را مؤاخذ کرد خواجه نعمةاﷲ بترسید و گریخت . یکی از ملازمان سلطان به دنبال او رفت و او را گرفت و بنزد خواجه مجدالدین محم...
-
سرخ
لغتنامه دهخدا
سرخ . [ س ُ ] (ص ) رنگی معروف . (آنندراج ). شنجرف . زنجفر. (زمخشری ). احمر. (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ). انواع آن : آتشی . ارغوانی . بلوطی . پشت گلی . جگرکی . حنایی . خرمایی . دارچینی . زرشکی . شاه توتی . صورتی . عنابی . قرمز. گل سرخی . گل کاغ...
-
سرخ
فرهنگ فارسی معین
(سُ) [ په . ] (اِ.) رنگ قرمز.
-
سُرخ
لهجه و گویش دزفولی
قرمز
-
سرخ
دیکشنری فارسی به انگلیسی
aflame, blush, cardinal, damask, florid, red, rose, roseate, rubicund, ruddy
-
جستوجو در متن
-
بانگ کردن
لغتنامه دهخدا
بانگ کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) آواز کردن . (ناظم الاطباء). فریاد کردن . بانگ برآوردن . صخب . اصلاق . اعجاج . عجیج . عج . صیحان . صیاح . صدید. صرخ . صراخ . هبیب . عزیف . زجل . قلقلة.کشکشة. سلق . (منتهی الارب ). هتف . (تاج المصادر بیهقی ). انتجاج . ...
-
بانگ
لغتنامه دهخدا
بانگ . (اِ) فریاد. آواز بلند. (برهان قاطع) (آنندراج ). صوت . آوا. صیحة. (ترجمان القرآن ). صراخ ، هیاهو. صیاح ، نعره . غو. (فرهنگ اسدی ). بان . (فرهنگ اسدی ). نداء. ضاًضاً. ضجه . قبع. صرخ . زمجره . صرخه . صفار. نشده . (منتهی الارب ). خروش . مجازاً در ...