صرفهجوییفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی یی، عقل معاش، عاقبتاندیشی، امساک، اعتدال، میانهروی، احتیاط، خانهداری، پسانداز، مضایقه، اقتصاد، اقتصادی بودن مبلغ پسانداز، اندوخته، رقم کاهنده قلک، سپردۀ بانکی، حسابقرضالحسنه، حساب سپردۀ سرمایهگذاری کوتاهمدت (بلندمدت)، وجوه، خزانهداری
صرفه جوییفرهنگ فارسی عمیداندازه نگه داشتن در خرج؛ دقت و توجه به اینکه چیزی زیادتر از حد لزوم صرف و خرج نشود؛ صرفهکاری.
صرفه جوئیلغتنامه دهخداصرفه جوئی . [ ص َ ف َ / ف ِ ] (حامص مرکب ) در خرج اندازه نگاه داشتن . پول را بی جا خرج نکردن . اقتصاد. پس اندازی .
صرفه جوییدیکشنری فارسی به انگلیسیeconomy, frugality, husbandry, prudence, retrenchment, saving, thrift, thriftiness
صرفهجویی کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی صرفهجویی کردن، رعایت اقتصادراکردن، پسانداز کردن، اندوختن، اندوخته کردن
بیشینة صرفهجوییmaximum parsimony, MPواژههای مصوب فرهنگستانروشی در تبارشناسی، که هدف آن مکانشناسی درخت تکاملی (tree) است که کمترین تغییر حالت صفت را نشان میدهد