صغبانلغتنامه دهخداصغبان . [ ص ِ ] (معرب ، اِ) سکبینج است . (فهرست مخزن الادویه ). رجوع به سکبینج و سکبینة و رجوع به صغبین شود.
سغبانلغتنامه دهخداسغبان . [ س َ ] (ع ص ) گرسنه . (منتهی الارب ) (غیاث ) (دهار) (مهذب الاسماء) (از آنندراج ) (اقرب الموارد).
صغبینلغتنامه دهخداصغبین . [ ص ِ ] (معرب ، اِ) سکبینج است . (منتهی الارب ) (فهرست مخزن الادویة). رجوع به سکبینج و سکبینة و رجوع به صغبان شود.
سغبینلغتنامه دهخداسغبین . [ س َ] (معرب ، اِ) به لغت یونانی نوعی از صمغ باشد که بیرون آن سفید و درونش بسرخی مایل است و برعکس نیز گفته اند. (آنندراج ) (برهان ). سکبینج بپارسی سغبین است . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). سکبینج . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ).
صغبینلغتنامه دهخداصغبین . [ ص ِ ] (معرب ، اِ) سکبینج است . (منتهی الارب ) (فهرست مخزن الادویة). رجوع به سکبینج و سکبینة و رجوع به صغبان شود.