صفآرایی در خطمقدمforward presenceواژههای مصوب فرهنگستاننگهداری نیروها در خط مقدم یا خارج از کشور برای نمایش ارادة ملی و تقویت همبستگی و بازداری دشمنان بالقوه و افزایش توانایی واکنش سریع در برابر پیشامدها
صف آرالغتنامه دهخداصف آرا. [ ص َ ] (نف مرکب ) آراینده ٔ صف . مرتب سازنده ٔ صف . آنکه صف لشکر یا سرباز یا صفوف دیگر را مرتب می کند. و رجوع به صف آرائی و صف آرائی کردن شود.
صف آرایلغتنامه دهخداصف آرای . [ ص َ ] (نف مرکب ) صف آراینده . مرتب کننده ٔ صف . آراینده ٔ صف . آنکه در شجاعت زیب و زیور صف باشد : به تیر قهر یلان صف آرای و گرز گران سنگ گردان قلعه گشای ... (حبیب السیر جزء سیم از ج سوم ص 123).