خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صلاحیت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
صلاحیت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: صلاحیَّة] salāhiy[y]at ۱. صالح بودن؛ شایسته بودن؛ درخور بودن.۲. شایستگی؛ سزاواری؛ اهلیت.
-
واژههای مشابه
-
ذی صلاحیت
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] zisalāhiy[y]at دارای صلاحیت؛ دارای شایستگی برای مداخله در امری یا انجام دادن کاری.
-
صلاحیت دار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] salāhiy[y]atdār دارای صلاحیت؛ شایسته برای انجام دادن کاری؛ لایق برای رسیدگی کردن به امری.
-
جستوجو در متن
-
اهلیت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: اهلیّة] 'ahliy[y]at داشتن لیاقت و صلاحیت برای امری؛ شایستگی؛ سزاواری.
-
صالحه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: صالحَة، جمع: صالِحات] sālehe ۱. صالح (زن).۲. (صفت) دارای صلاحیت: دادگاه صالحه.
-
احاله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: احالَة] ‹احالت› 'ehāle ۱. امری را به عهدۀ کسی واگذاشتن.۲. (حقوق) خارج شدن یک پرونده از صلاحیت یک دادگاه و فرستادن آن به دادگاه دیگر.
-
گزینش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) gozineš ۱. انتخاب کردن؛ برگزیدن.۲. بررسی صلاحیت متقاضیان استخدام یا ورود به دانشگاه.۳. (اسم) بخشی از اداره و مؤسسهای که این کار را انجام میدهد.