صمالیخلغتنامه دهخداصمالیخ . [ ص َ ] (ع اِ) بیخ گیاه نصی که باریک باشد. (منتهی الارب ). صمالیخ النصی ما رق من نبات اصوله . (اقرب الموارد).
صمالخلغتنامه دهخداصمالخ . [ ص ُ ل ِ ] (ع ص ، اِ) شیر خفته . (منتهی الارب ). اللبن الخاثر. (اقرب الموارد)(قطر المحیط). شیر هنگفت و خفته . (فرهنگ نفیسی ). شیر تیره . (مهذب الاسماء نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ مؤلف ).
شملخلغتنامه دهخداشملخ . [ ش َ ل َ / ش َ م َ ل َ ] (اِ) شلغم . (از برهان ) (ناظم الاطباء). شلغم . (از تحفه ٔ حکیم مؤمن ) (از فرهنگ اوبهی ). تقلیب و تبدیل شلغم است . (آنندراج ) (انجمن آرا). رجوع به شلغم شود.
سمالخیلغتنامه دهخداسمالخی . [ س ُ ل ِ خی ی ] (ع ص نسبی ، اِ) شیر و طعام بی مزه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || شیری که در خیک ریخته در کوی گذارند تا خفته گردد. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء).
صملاخلغتنامه دهخداصملاخ . [ ص ِ ] (ع اِ) درون سوراخ گوش . || ریم گوش . (منتهی الارب ). خاز گوش . (مهذب الاسماء). ج ، صَمالیخ .