خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صنج زن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
صنج زن
لغتنامه دهخدا
صنج زن . [ ص َزَ ] (نف مرکب ) سنج زننده . آنکه سنج بر هم کوبد. || چنگ زن . نوازنده ٔ چنگ . رجوع به صناج شود.
-
جستوجو در متن
-
صناج
فرهنگ فارسی معین
(صَ نّ) [ ع . ] (ص .) صنج زن ، دف زن ، چنگ زن .
-
صناج
لغتنامه دهخدا
صناج . [ ص َن ْ نا ] (ع ص ) صنج زن . (مهذب الاسماء). دف زن . چنگ زن . چنگی . چنگ نوازنده : می خوشخواره ٔ خوشبوی همی خور در باغ قمری و بلبل عوادخوش و صناج است .مسعودسعد.
-
گرنج
لغتنامه دهخدا
گرنج . [ گ ُ رَ / رِ ] (اِ) برنج خوردنی که به عربی ارز خوانند. (الفاظ الادویه ) (برهان ). و به هندوی چاول گویند : زبانش برون کرد همرنگ صنج برآنسان که از پیش خوردی گرنج . فردوسی .و آن گرنج و آن شکر برداشت پاک وندر آن دستارآن زن بست خاک .رودکی (سعید نف...
-
یک باره
لغتنامه دهخدا
یک باره . [ ی َ / ی ِ رَ / رِ ] (ق مرکب ) منسوب به یک بار. (ناظم الاطباء). یک دفعه . (یادداشت مؤلف ). یک بار : به جولان و خرامیدن درآمد باد نوروزی تو نیز ای سرو روحانی بکن یک باره جولانی . سعدی .- کار یک باره ؛ کاری که یک بار بیشتر نکنند. (ناظم الا...
-
ج
لغتنامه دهخدا
ج . (حرف ) حرف ششم است از حروف الفبای فارسی و حرف پنجم از حروف هجای عرب و حرف سوم از حروف ابجد و بحساب جُمَّل نماینده ٔ عدد سه است . و نزد لغویان و اهل صرف و نحو نشانه است جمع را و در تجوید علامت خاصه ٔ وقف جائز است و از حروف مصمته و شجریه و محقوره و...
-
چنگ
لغتنامه دهخدا
چنگ . [ چ َ ] (اِ) نام سازیست مشهور . (جهانگیری ) (برهان ) (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء). سازی است مشهور که سر آن خمیده است و تارها دارد. (آنندراج ) (انجمن آرا). نوعی از مزامیر است در غایت شهرت . (شرفنامه ٔ منیری ). صنج ؛ و آن بر دو قسم است یکی دو صف...