سوقملغتنامه دهخداسوقم . [ س َ ق َ ](ع اِ) نوعی از درختان بزرگ . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || درخت سقمونیا. (ناظم الاطباء).
شاهکاملغتنامه دهخداشاهکام . (اِ مرکب ) تحریری از شاهگام باشد و آن نوعی از رفتار اسب است . (آنندراج ). رجوع بشاهگام شود.
صکملغتنامه دهخداصکم . [ ص َ ] (ع مص ) زدن کسی را و راندن . || گرفتن اسب لگام را بدندان و دراز کردن گردن را. || صکمه صواکم ُ الدهر؛ یعنی رسید او را سختیهای زمانه . (منتهی الارب ).