صيددیکشنری عربی به فارسیگرفتن , از هوا گرفتن , بدست اوردن , جلب کردن , درک کردن , فهميدن , دچار شدن به , عمل گرفتن , اخذ , دستگيره , لغت چشمگير , شعار , شکار کردن , صيد کردن , جستجو کردن در , تفحص کردن , شکار , جستجو , نخجير
سد پرتابblocked shot, block 8واژههای مصوب فرهنگستاندر بسکتبال، منحرف کردن توپ پرتابشده در مسیرش به سمت سبد، پیش از طی کردن قوس فرودین، بهطوریکه از گل جلوگیری شود
گشت ارزیابیsite inspectionواژههای مصوب فرهنگستانگشتی که قبل از برگزاری مناسبتها و رویدادهای گوناگون برای ارزیابی امکانات و تسهیلات یک مقصد و تطابق آن با نیازها و اولویتهای افراد و مؤسسات ذیربط برگزار میشود
پست پستلغتنامه دهخداپست پست . [ پ َ پ َ ] (ق مرکب ) نرم نرمک . آهسته آهسته :عشق میگوید بگوشم پست پست صید بودن بهتر از صیادی است .مولوی .
صیدفرهنگ فارسی عمید۱. شکار کردن.۲. (اسم) = شکار⟨ صید حرم: [قدیمی] جانوری که در سرزمین حرم (حوالی کعبه) باشد و کشتن و شکار کردن آن حرام است: ◻︎ دگر به صید حرم تیغ برمکش زنهار / وزآنچه با دل ما کردهای پشیمان باش (حافظ: ۵۵۲).⟨ صید شدن: (مصدر لازم) شکار شدن؛ به دام افتادن.⟨ صید کردن
صَيْدُفرهنگ واژگان قرآنشکار کردن - صید کردن -صيد - شکار ( مصدري است که به معناي مفعول یعنی "صيد شده " نیز می آید)
گونة هدفtarget speciesواژههای مصوب فرهنگستان1. گونهای که تحت مدیریت حفاظتی یا تیمارهای مهار قرار میگیرد 2. بخشی از صید که صید ضمنی نیست، بلکه صید اصلی است
کلب الصيددیکشنری عربی به فارسیسگ شکاري , سگ تازي , ادم منفور , باتازي شکار کردن , تعقيب کردن , پاپي شدن