لحیم سخت،سختلحیمbraze, hard solderواژههای مصوب فرهنگستانپیوند ناشی از گرمایش قطعات سرهمبندیشده تا دمای ذوب سختلحیمکاری با فلزِ پرکُن، به روش مویینگی
سخودلغتنامه دهخداسخود. [ س َ ] (ع ص ) شباب سخود؛ جوانی خوش با ناز و نعمت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
سخوطلغتنامه دهخداسخوط. [ س َ ] (ع ص )مکروه . (غیاث ) (آنندراج ). بدین معنی در اقرب الموارد و منتهی الارب مسخوط آمده است . || در بیت زیر بمعنی نفرین شده و ملعون آمده است : همچنان کَاصحاب فیل و قوم لوطکردشان مرجوم چون خود آن سخوط.مثنوی .
سخویدلغتنامه دهخداسخوید. [ س َخ ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پشتکوه بخش نیر شهرستان یزد واقع در 25 هزارگزی شمال باختری نیر. ناحیه ای است کوهستانی ، هوای آن معتدل است . 366 تن سکنه دارد. آب آن ازقنات و رودخانه تأمین میشود. محص